سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقانه


84/12/4 ::  3:38 عصر


 

پل عاطفه
کویر نشه دلای ما مثل بارون شیم بباریم
دستای احساسمونو تو دستای عشق بذاریم
صدای پای شب داره تو کوچه پرسه می زنه
آفتاب باید طلوع کنه خورشید باید نور بزنه

باید که آسمونمون همیشه آبی بمونه رو تن سبز لحظه ها خاطره هامون بمونه
اگه هنوز فاصله ها خط سیاهه بین ما باید پل عاطفه شه دست سپید دل ما

کویر نشه دلای ما مثل بارون شیم بباریم
دستای احساسمونو تو دستای عشق بذاریم
صدای پای شب داره تو کوچه پرسه می زنه
آفتاب باید طلوع کنه خورشید باید نور بزنه


باید که آسمونمون همیشه آبی بمونه رو تن سبز لحظه ها خاطره هامون بمونه
اگه هنوز فاصله ها خط سیاهه بین ما باید پل عاطفه شه دست سپید دل ما


 


 



 

بیا بیا بیا با من باشی و تمومه لحظه های من باشی
نباشی بی تو دلتنگم بیا بیا
ار روزی که رفتی می دونستم چی میشه !
می دونستم بر می گردی واسه همیشه !
تو که عاشقم بودی ، منو دوست داشتی
پس چرا رفتی منو تنها گذاشتی


 

حالابیا اینجا انجا نه  


 

"شادمهر"
 


 


 

 غم تنهایی


 

غم تنهای منو دیونه کرده گل یادت تودلم جونه کرده.....


 

رضا جان خیلی دوستت دارم می خوای باور کن می خوای باور نکن


 

 مثل تو ندیده بودم


 

 خیلی دیونه کننده ای


 


 

خبرهای جدیدی ازشادمهردارم که اگه خواستی .....


 


 

می دونم حوصله خوندن نداری پس چندتا عکس ببین


 


 


 


 


 


 


 


 

حرف دل


 


 

 نمی دونم واست چی بنویسم 


 

 راستش نمی دونم ازکجا شروع کنم


 

نمی دونم ازچی برات بگم 


 

ولی یه حرفهایی روخب میتونم بگم چون اون حرفها گلایه است چون  همش دردوناراحتیه همش تند تند زدن قلبه


 

 فکرکنم برای شروع بی معرفتیهات بس باشه


 

تا گرم آغوشت شدم چه زود فراموشت شدم


 

تقصیر تو نبود من باری روی دوشت شدم


 

رضای من


 

لطفا نظرت حضوری بهم بگو


 


رهگذر عمر


 



 


میگذرد رهگذر عمر
ارام و ارام
می پیماید خاموشی سایه ها را در امتداد نور
بی باران
بی برگ
بی عشق

صدایی نیست
سکوت پر معناست
خش خش پای رهگذر از دور می اید.

رهگذر ره می پیماید سرد و بی روح
منتظر است

بر لبش زمزمه ای پیداست
زمزمه ای سخت
ارزوی مرگ

طنین گام هایش محکم تر
قلبش پر اوج
سینه اش از تهی سر شار
خس خس سینه اش پیدا
می رود با التماس ، بی امید.

فانوس زرد رنگش بی فروغ
و به پرواز
به مرگ نور
به حصار
به قفس
به بلندای خیال
به شکوه قله های سبز عشق
و به اوج
به کمال می نگرد

می دود رنگ امید از پشت پلکش بی رمق
می رود
می رود ان رهگذر
سوی امید
سوی رهایی زیستن
سوی بهار

و بعد از ان در فراقش
مادرش در انتظار
انتظاری کز نسیم و کز صبا
از دیار مردگان آرد خبر


 






 


 


 

بگذار صـادقـانه بگـویـم بدون تو


 

هرکار می کنمنه..نه..آدم نمی شوم


 


 


 

از یاد رفتگان


 


 

سلام  دوست!


 

خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد. (حضرت محمد ص)


 

زیبایی حقیقت است و حقیقت زیباست. (افلاطون)


 

پس ظاهر و باطنمان زیبا باشد تا به حقیقت نزدیک


 

شویم.  (دکتر الهی قمشه ای)


 

 دوستان خوبم این روزها پشت سرهم مورد امتحانات


 

و آزمون های سخت الهی قرار گرفته ام.


 

از طرفی با نفس در جدالم و از طرف دیگر در جبههء


 

حوادثات و واقعه ها میجنگم و از طرف دیگر هم باید


 

پشتیبان روحی و معنوی عزیزانم باشم.


 

اسلحه ام کلمات خداوند است, زره ام مثبت بینی,


 

و تلاشم توکل به خداوند و اتکا به مردان و زنان بزرگ


 

راه حق و حقیقت.


 

التماس دعا بسیار دارم.


 

در ایام محرم دلتان حسینی باد!


 

   


 

زیبا ترین حس 


 


«داشتن کودکی(رضا) که در آغوش شما به خواب فرو رفته، زیبا ترین حسی است که در دنیا وجود دارد.»


 

مهربانا!


بیاموز مرا


دوستت داشته باشم

 


 


 


 


 

از کجا باید شروع کرد ، قصه عشق ُ دوباره ؟


 


نمی دانم این قصه را


آغاز دوباره ای هست ؟


یا شرح دوباره ای برای این غصه هست ؟


نگاه مهربانت ، چشمان مملو از ناگفته هایت در رودخانه ی سرد ایاممان همیشه جاری است ، گر چه ساکت و خاموش.


آیا قصه ی رویاهای شیرین و کودکانه ات را ، تکراری هست ؟ جوجه های باغ خیالت ، اسبان بالدار رویایت ، باغ پرگل ، دریا ...... و رودخانه ی سرخ .


ای نگاه همیشه سبز !


فانوس را بگو !


          پنجره ی ایامت باز است


و نگاه سبز و روشنت


از بالکن قلب زخمی و کوچکت


فرشتگان زمین و آسمان را به انتظار نشسته است.


گرچه واژه های این دیار همه از جنس تکرارند ، اما آفتاب سلام تو تا ابدیت روشن است و هرگز غروب نخواهد کرد.


آشنای غریب من ،رضافانوس مهربان را بگو در سرای قلب غمگینت


واژه ی غریبه نا آشناست


و آشنایان چه غریبند !


بگو که سفره ی غربت مهر تو گسترده است


برای مسافران عاشق ِ مهر


و ناامیدی دلگیر از دریای صبرت.


به مهتاب بگو که رکورد مهربانی در این سرای شکستنی نیست


و روشن است رودخانه ایامت از قلبهای مهربانی که نور هدیه می دهند.


رضا خواهد سرود


ترانه ی امید را ، ترانه ی زندگی را


تا وقتی که قلبی روشن است در این ایام ، به مهر.


      تکیه برتقوی ودانش در طریقت کافریست


                         راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش


 


 


 (( رضا جان منو از یادت نبر))




  • فردوسی: عجم زنده کردم بدین پارسی !کلیک کنید بسته می‏شه

    نویسنده : مهدی

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    خانه
    پارسی بلاگ
    پست الکترونیک
    شناسنامه
     RSS 

    :: کل بازدیدها :: 
    1960


    :: بازدید امروز :: 
    1


    :: بازدید دیروز :: 
    2


    :: درباره خودم ::


    :: اوقات شرعی ::

    :: لینک به وبلاگ :: 

    عاشقانه

    :: وضعیت من در یاهو ::

    یــــاهـو

    :: اشتراک در خبرنامه ::